جدول جو
جدول جو

معنی بنات المنی - جستجوی لغت در جدول جو

بنات المنی
(بَ تُلْ مُ نا)
زنان. و منی جمع منیه است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنات الما
تصویر بنات الما
جانوران دریایی، مرغان دریایی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تُلْ)
هر حیوان که در آب باشد. (مهذب الاسماء). آنچه در آب زندگی کند چون ماهی و پرنده و غورباغه. (ثمار القلوب ص 220). طایری است آبی. (یادداشت مرحوم دهخدا) : در ایام مد از اجناس حیوانات و بنات الماء و انواع ماهی و خایه های آن به آن عرصه احتباس کرده محفوظ دارند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 36). چشمه ای هست آب صافی در غایت عذوبت و سلاست خالی از تمامت بنات الماء. (ترجمه محاسن اصفهان ص 41)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ حَ شا)
قلوب و امعاء. (از المرصع) ، احشاء داخله و جوارح باطنی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُصْ صُ)
سنگریزه هائی که در بیابانها برای علامت و راهنمائی گرد شده است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ عِ نَ)
شراب. می:
اگر غم طلاق از دلم بستدی
نکاح بنات العنب کردمی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ عَ)
اشک. (مهذب الاسماء). اشک چشم. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ کَ)
رؤیا و مناماتی که بخواب دیده شود. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بِ تُلْ مَ نی یَ)
تب. چون قاصد مرگ است. (از المرصع). تب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مُ)
غدیرهای آب. (از المرصع) ، کنایه از جوانان خوش صورت و خوبروی. (انجمن آرا) (آنندراج). کنایه از خوش صورت و خوبروی. (فرهنگ فارسی معین). بهشتی روی. (برهان) ، مردمان مؤمن و خداجوی. (انجمن آرا) (آنندراج). ثوابکار. (فرهنگ فارسی معین) ، اهل بهشت. آنکه ساکن بهشت شود. (فرهنگ فارسی معین) :
گر بهشتی تشنه باشد روزحشر
او بهشتی نیست بل او کافر است.
ناصرخسرو.
بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی
که ادریس ازچنین مردن بهشتی گشت پیش از ما.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مُ نَ)
حوادث روزگار. پیش آمدهای دهر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
قسمی شراب است که به موضعی بنام ’مسیع’ منسوب است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
بقر وحشی. آهو. و ملا بمعنی صحرا است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
تیرها. (از المرصع). تیر. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
بقر وحشی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
ابرهای سفیدی که در تابستان دیده میشوند. (از اقرب الموارد) ، موضوع قرار داده شده و گذاشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مرغابی حیواناتی که عشق وانسی بزندگانی در آب دارند مانند: ماهی و طیور آبی و وزغ
فرهنگ لغت هوشیار